۶/۰۹/۱۳۸۸

سیاه

خدا کنه حس گناه نگیره تورو
اونوقت خوابی یا بیدار فرق نداره برات
اونوقت سگترین سگ دنیایی
حالا که ....
دلم پر از آه نکشیدس
پر از کاش های نگفته
و دلم شاید خونه ... شایدم بدتر
خیلی خیلی سیاه شدم
از روشن ترین ها رسیدم به اینجا
خاطراتم پرواز میکنن، جلوی چشمام و من ... در رویای سیاهم حیرونم


هیچ نظری موجود نیست: