۱۲/۰۷/۱۳۸۸

باز داره بارون میزنه
باید فرهادو گوش بدم که بگه : آخ اگه بارون بزنه ... آخ اگه بارون بزنه .....
خونه ساکت و آرومه ، همه خوابن، رویای عروسیه فردا رو میبینن
اما من بیدارم
به صدای بارون رو شیشه های خونه گوش میدم
ذهنم خالیه
فقط دوست دارم بنویسم
و مینویسم
دلم چای داغ می خواد
خونه تاریکه
بارون میاد
دلم گرفته

پ.ن : آخ اگه بارون بزنه ...
خوب من باش
ساده و راحت
اذیتم نکن
دروغ به من نگو
مرا ببوس
مرا ببین

پ.ن : همین

۱۲/۰۵/۱۳۸۸

به نام پدر

خوشحالم و سر در گم
خوشحالم و ...
حالا که سالهاست که نیست
حالا که باید باشه و نیست
حالا که دختر کوچولوش 2-3 روزه دیگه میره خونه خودش تا زندگیشو شروع کنه، تنها بدون ما
حالا که من آشفته ام
حالا ...
اما نیست
ناخودآگاه من جستجو میکنه و طلب میکنه بودن تورو
اما نیستی
امسال 18 ساله که نیستی
گذشت و ما هم گذشتیم و الان شدیم این
خدا کنه روحت راضی باشه
تو نبودی و من هم نفهمیدمت، اسمتو، حستو، وجودتو، قدرت حضورتو ...
فقط تمنای بودن تو بوده که با من بوده این همه سال و من دم نزدم
اما الان میگم
که کاش بودی
کاش بودی و من بخاطر وجودت حاضر بودم هر کاری بکنم
...
جز این حسرت، چه دارم از تو؟
کاش بودی

۱۱/۲۶/۱۳۸۸

راستش از این همه لجبازی
از این همه پنهان کردن ماجرا
عصبانی بودم
مطمئن بودم ته قصه چیزه خوبی در نمیاد
اما ...
دیدمت
دلم گرفت
اشکامو به زور نگه داشتم
آخ ...
شکر که پیشمی
شکر که خوبی



۱۱/۲۵/۱۳۸۸

والا
به عمرم واسه مشکل کسی اینجوری به دلهره و دلواپسی نیافتاده بودم
والا
به گمونم داره وقتش میرسه
اما من مث همیشه کندم
میزرم تا خوبه خوب برسه
اینطوری خیالمم راحت تره

۱۱/۲۱/۱۳۸۸

اینکه دوست دختر آدم یه فرقی با بقیه آدمای اطرافت داره حرف درستیه
اینکه رفتار مقابل اون با رفتارت مقابل دیگران فرق داره حرف درستیه
اینکه .... اینکه کنار اومدن سر بعضی چیزا ناراحتت نمیکنه اگر برای جی.افت باشه حرف درستی
و هزار تا چیزه دیگه
خب نمیدونم چطور باید عدالت رو رعایت کرد
عدالتی که هم تو راضی باشی هم اون
انصاف
تعادل
همه چی نصف به نصف
من اینجوری تا آخره خطشم میام

۱۱/۱۴/۱۳۸۸

Hello
is it me you looking for?