۶/۰۱/۱۳۸۸

اسمش هست بی موضوع

هاااااااااااااااااااااا
بعد چند وقت که اینجا رو ساختیم تازه اومدیم خط خطیش کنیم
هاااااااااااااااااااااا
وقتی میترسی یه کاری میکنی کسی نفهمه ترسیدی . . . زشتی خودتو خوشگل میکنی، نمیفهمی خودتو به دانشمندی میزنی و از این بازیا .
وقتی هم که بازی میکنی ، چی داره؟ اشکنک داره. امروزم ما سر یه بازی بودیم، اشکنک داشت. سوتی گرفتیم از هم بازیمون.
کون لقش بابا ...
کونم سوخته هااااااا، دروغ چرا؟ اما میدونم کون اونم سوخت. الان همش تو این فکرم چجوری حال بگیرم، اما خودمم میدونم یادم میره حال گیری از این ایکبیری . با اون دماغش، صورت سیاه سوختش، با اون رقص سالسای بیخودش که نه من بلد بودم نه اون بعد هی میگفت بلد نیستی، اینجوری برقص اونجوری برقص. مسخره
گاو
کونم سوخته دیگه باید یکم فحش بدم..... خودمم میدونم اگرم میشد آخرش هیچی نمیشدا ... اما خب بدجور تا کرد، کونم سوخت در کل.
کون لق کونم...
آقا ما یکم احتیاج به عشق و عاشقی داریم از نوع تر و تمیزش با تمام امکانات .... میدونی که؟!
فعلا... مادر جان غر میزنند بعد 10 ساعت کار که برمیگردی ... ای بابا زندگی ما هم شده این.
بیخیال

هیچ نظری موجود نیست: