۷/۲۵/۱۳۸۸

دلم پر بود

به جونه شما نباشع به جونه خودمم نباشه، به جونه یه بنده خدایی ... اونروز سر کلاس جناب آقای استادو زدم چنان knock out کردم که بیا و ببین. آقای استاد آنچنان که خودم دیدم و دوستان گفتند بغض دار و حزن انگیز و دپرس به سمت منزل روان گردیدند و من ....
و من شاد از  اینکه پوزه استاد خود را به خاک مالیدم ....
حالا بعد چند روز .... دلم سوخت اندر احوالت گندی که بنده بهش وارد نموده بودم
استاد ارجمند مرا ببخش ... دلم سوخت برایت
دلم از جایی پر بود ...
هر چی تو کارشناسی بچه با ادبی بودم، اینجا دارم گندشو در میارم (به دل نگیرین)

هیچ نظری موجود نیست: