۳/۳۰/۱۳۸۹

کوچه خیلی خوبه...خونه خیلی دوره...

کبوتره میخونه.اون که روی بوم خونه...

نشسته روبرومه...بچه های کوچه...

با توپ پلاستیکیشون میان بیرون دونه دونه...

مامان مشغول آشپزی...حرف نداره باش کسی...

یه گوشه ناراحت نشسته دستش دسمال کاغذی...

بابا سر کاره... بابا فکر مإ...بابا قهرمانه...آره بابا قهرمانه....

آسمون آبیه...جای اون خالیه...که باشه و ببینه اینقد حالمون عالیه...

خیابونا شلوغو هر جا آب جوب جاریه...اینجا خوب جاییه...آره خوب جاییه...

درختا سربلند...کاجو سرو از هر دو ور و...مرد و زن...میخندنو میزنن با هم حرف بلند...

مردمم بی درد و غم... با همن میگن خوشن...دیدم خودم...

که هدف هرکی...اینه که سبز شه علف هرزی...

هیچ جا نمیخوام...هیچ جا نمیخوام...هیچ جا نمیخوام باشم جز اونجا...

کوچه خیلی خوبه...خونه خیلی دوره...

کبوتره میخونه.اون که روی بوم خونه...

نشسته روبرومه...بچه ها تو کوچه...

با توپ پلاستیکیشون میان بیرون دونه دونه...

مامان دم پنجره...دستش ظرفشه...

کمکش میکنم نمیذارم یه وقت خسته شه...

بابا سر کاره... بابا فکر مإ...بابا قهرمانه...آره بابا قهرمانه....

ابر نیست بالا ما.تا سفید بشه شهر ما...باز دوتا بال ما...میریم با هم بالا...

میگه کوچولو به بابایی...که بخون برام لالایی...نگران نمیشم میدونم فردا با مایی...

شبا آروم...با خنده خوابیدن...صبحا آسون...سر کار میرن...

حرف تو حرف نمیره...دس تو دسته دیگه...هرکی هرجا میره...

آسمون نیست آلوده...سفید مثل فالوده... لابد اون بالاها یکی فکر ما بوده...

هیچ حا نمیخوام باشم جز اونجا...

زنگ مدرسه میخوره دوباره قبل سه...وقتشه برم خونه...کوله پشتیم بندش سفت...

کوچه ها رو را میرم...اینجا همه خوبن...صبح تا شب یه مشت آدم میان دم خونم...

در و توری.پنجره باز...هر روز میاد خبره شاد...میزنیم از حنجره داد... این روزا رو نبره باد...

ماها همه با همیم...اینجا همه راحتیم.تو سرزمین مادریم...اینجا تو ایران زمین...

کوچه خیلی خوبه...خونه خیلی دوره...

کبوتره میخونه.اون که روی بوم خونه...

نشسته روبرومه...بچه های کوچه...

با توپ پلاستیکیشون میان بیرون دونه دونه...

مامان مشغول آشپزی...حرف نداره باش کسی...

یه گوشه ناراحت نشسته دستش دسمال کاغذیو...

بابا سر کاره... بابا فکر مإ...بابا قهرمانه...آره بابا قهرمانه....

کوچه ـ زدبازی

هیچ نظری موجود نیست: