۱۰/۰۶/۱۳۸۹
۱۰/۰۴/۱۳۸۹
خنگ
بی عقل
کم هوش
بی سواد
نفهم
بی فرهنگ
بی تمدن
بدون هر گونه شاخص ها و نمادهای امروزین انشان بودن
اما سئوالی که مطرح میشه کرد اینه که ....
چه کسی این شاخص ها رو برای آدمیزاد، ملاک انسان بودن قرار داده؟ ملاک فرهنگ و سواد و شعور و تمدن و خیلی چیزهای دیگه؟
غیر از اینه که همون آدم بی سواد و منگل قدیم همین شاخص ها رو دیده، فهمیده و به عنوان ملاک انتخاب کرده؟
خب پس آخرش چی شد؟
ما خودمونو امروزه مقید کردیم به یه سری ملاک و معیار و سنجه که همشو از انسانهای قدیمی - که حتی گاهی اوقات به بی شعوری اونها نسبت به خودمون ایمان داریم - به ارث داریم.
۹/۲۲/۱۳۸۹
۹/۱۹/۱۳۸۹
۸/۳۰/۱۳۸۹
یا اینکه کجاش کونتو میسوزونه؟
یا حتی اینکه کجای اینی که می خوام بگم ناراحتم میکنه؟
یا شایدم می خندونتم
هر کی ندونه تو میدونی
اینجاش همه اینایی که گفتمه که :
خوشمزه ترین و بیاد موندنی ترینو باحال ترین کله پاچه عمرمو کنار تو خوردمو و تو صبح روزی خوردیمش که شب قبلش بدترین شب زندگیه جفتمون بود. نه؟
خیلی اوضاع خر تو خریه
زندگیه داریم؟
۷/۱۸/۱۳۸۹
۷/۰۲/۱۳۸۹
۶/۲۳/۱۳۸۹
۶/۱۴/۱۳۸۹
بعضیا که اصلا چشمشون به پشت سرشونه و جلو رو نگاه نمیکنن، خب اینا که کلا تعطیلا
بعضیا از جمله خودم همیش یه دایرکتوری از فیلم کارایی که قبلا انجام دادنو همراهشون دارن، هر جا به گیر و گوری خوردن میرن توش میچرخن و از گذشته یه راه حلی چیزی پیدا می کنن.
بعضیا هم که اصلا به پشت سرشون نگا نمیکنن.
+ فی الواقع هدف این بود که بگم خیلی آدم اهل گذشته ای نیستم که بر گردم عقب و بگم من فلان بودم و بیلان و بلا بلا بلا
یه موقع این کارو کردم اما دیدم کاره خوبی نیست ، خب دیگه نکردم
خوشحالم که آدم روبرومم مث خودمه. زیاد اهل گذشته و گذشته نگاری نیست
+ میگیره آدمو دیگه، چیکارش میشه کرد، وقتی هم بگیره مجبوری بیای و یه چیزی بنویسی، مجبوری، می فهمی؟
۶/۰۷/۱۳۸۹
۵/۲۹/۱۳۸۹
۵/۲۷/۱۳۸۹
۴/۲۹/۱۳۸۹
۴/۲۰/۱۳۸۹
۳/۳۰/۱۳۸۹
کبوتره میخونه.اون که روی بوم خونه...
نشسته روبرومه...بچه های کوچه...
با توپ پلاستیکیشون میان بیرون دونه دونه...
مامان مشغول آشپزی...حرف نداره باش کسی...
یه گوشه ناراحت نشسته دستش دسمال کاغذی...
بابا سر کاره... بابا فکر مإ...بابا قهرمانه...آره بابا قهرمانه....
آسمون آبیه...جای اون خالیه...که باشه و ببینه اینقد حالمون عالیه...
خیابونا شلوغو هر جا آب جوب جاریه...اینجا خوب جاییه...آره خوب جاییه...
درختا سربلند...کاجو سرو از هر دو ور و...مرد و زن...میخندنو میزنن با هم حرف بلند...
مردمم بی درد و غم... با همن میگن خوشن...دیدم خودم...
که هدف هرکی...اینه که سبز شه علف هرزی...
هیچ جا نمیخوام...هیچ جا نمیخوام...هیچ جا نمیخوام باشم جز اونجا...
کوچه خیلی خوبه...خونه خیلی دوره...
کبوتره میخونه.اون که روی بوم خونه...
نشسته روبرومه...بچه ها تو کوچه...
با توپ پلاستیکیشون میان بیرون دونه دونه...
مامان دم پنجره...دستش ظرفشه...
کمکش میکنم نمیذارم یه وقت خسته شه...
بابا سر کاره... بابا فکر مإ...بابا قهرمانه...آره بابا قهرمانه....
ابر نیست بالا ما.تا سفید بشه شهر ما...باز دوتا بال ما...میریم با هم بالا...
میگه کوچولو به بابایی...که بخون برام لالایی...نگران نمیشم میدونم فردا با مایی...
شبا آروم...با خنده خوابیدن...صبحا آسون...سر کار میرن...
حرف تو حرف نمیره...دس تو دسته دیگه...هرکی هرجا میره...
آسمون نیست آلوده...سفید مثل فالوده... لابد اون بالاها یکی فکر ما بوده...
هیچ حا نمیخوام باشم جز اونجا...
زنگ مدرسه میخوره دوباره قبل سه...وقتشه برم خونه...کوله پشتیم بندش سفت...
کوچه ها رو را میرم...اینجا همه خوبن...صبح تا شب یه مشت آدم میان دم خونم...
در و توری.پنجره باز...هر روز میاد خبره شاد...میزنیم از حنجره داد... این روزا رو نبره باد...
ماها همه با همیم...اینجا همه راحتیم.تو سرزمین مادریم...اینجا تو ایران زمین...
کوچه خیلی خوبه...خونه خیلی دوره...
کبوتره میخونه.اون که روی بوم خونه...
نشسته روبرومه...بچه های کوچه...
با توپ پلاستیکیشون میان بیرون دونه دونه...
مامان مشغول آشپزی...حرف نداره باش کسی...
یه گوشه ناراحت نشسته دستش دسمال کاغذیو...
بابا سر کاره... بابا فکر مإ...بابا قهرمانه...آره بابا قهرمانه....
کوچه ـ زدبازی
۳/۲۸/۱۳۸۹
اسیر رویاها میشم،دوباره باز تنها می شم
به شب میگم پیشم بمونه،به باد میگم تا صبح بخونه
بخونه از دیار یاری،چرا میری تنهام میذاری؟
اگه فراموشم کنی،ترک آغوشم کنی
پرنده دریا میشم ،تو چنگ موج رها می شم
به دل میگم خاموش بمونه،میرم که هرکسی بدونه
می رم به سوی اون دیاری که توش منو تنها نذاری
روزگاری بود که مردم خوب بودند
صداهایشان نرم بود و خوش آوا
و سخنانشان جذاب
روزگاری بود که عشق کور بود
و دنیا به شکل یک آواز
آوازی فروزنده
روزگاری بود
که ناگهان از بین رفت
در روزگار از دست رفته رویایی دیدم
زمانی که امید بسیار وجود داشت
و زندگی ارزش زیستن داشت
در خواب دیدم که عشق هیچوقت نمیمیرد
و خواب دیدم که خداوند آمرزنده خواهد بود
آن روزها جوان بودم و نترس
و آن رویا ها بوجود آمدند و حدر رفتند
آن روزها جریمه ای پرداخت نمیشد
هیچ آوازی نگفته باقی نمی ماند، هیچ شرابی نخرده باقی نمی ماند
ناگهان ببرها در شب وارد شدند
با صداهایی به نرمی رعد
As they tear your hopes apart
As they turn your dream to shame
He slept a summer by my side
He filled my days with endless wonder
He took my childhood in his stride
But he was gone when autumn came
And still I dream he'll come to me
And we'll live our lives together
But there are dreams that cannot be!
And there are storms we cannot weather
I had a dream my life would be
So different from this hell I'm living
So different now from what it seemed
Now life has killed the dream I dreamed.
حال نداشتم بقیشو ترجمه کنم
+ همیشه زیر پوست زندگی یه جریاناتی پیش میره واسه خودش که تو میبینی یا شایدم نبینی، اما در هر حال تو هیچ غلطی راجع بهشون نمیتونی بکنی
+ دلت تاحالا سنگین شده از غمی که نتونی بگیش؟دلت تاحالا مرده؟ تا حالا ...
+ تو میدونی که دووم نمیاری و نمیتونی حرفی بزنی، می خوای بسوزی، امانمیدونی که واقعا میسوزی. بر گشتی در کار نیست. پس بمیر
۳/۱۱/۱۳۸۹
it knows I`m leaving you today
please dont cry or my heart will break
when I go on my way
goodbye my love goodbye, good bye goodbye and au revoir
as long as you remember me
I'll never be too far
goodbye my love goodbye
I always will be true
so hold me in your dreams
till I come back to you
+ این آهنگ نباید لزوما معنیه جدایی بده. منظورم از اون جداییاس که 2 نفر قهر میکننا اینا. میتونه معنی جداییه دیگه هم بده.
+ شاعر میگه همه چی آرومه. منم باهاش میخونم. اما همه چی آرومه. خدا کنه آرامش قبل طوفان نباشه.
۲/۲۵/۱۳۸۹
۲/۲۴/۱۳۸۹
۲/۲۱/۱۳۸۹
میدونی چند وقته آیپادمو نزاشتم تو گوشمو از دنیا نبریدم؟
میدونی چند وقته نادری نرفتم؟
میدونی چند وقته یه کوه درست و حسابی، از اونا که وقتی برمیگشتم خونه تا شب خواب بودم نرفتم؟
میدونی چند وقته گریه نکردم؟
میدونی چند وقته طعم لباتو نچشیدم؟
میدونی چند وقته؟
میدونی ؟
+ چه بازه متغیر و نامانوسی از خواسته هایی دارم که خیلی وقته انجام ندادم. خدا رحم کنه
۲/۱۰/۱۳۸۹
۱/۳۱/۱۳۸۹
سکوته غریبی همه جارو گرفته
من نگاه میکنم اما چیزی نمیشنوم
بعضی وقتا دلم به حال مغز خودم میسوزه. چه چیزها که توش نیستو چه فشارها که تا بحال تحمل نکرده
این هم میگذره
امااااا
+ با پسر هنرمند تقریبا حرفم شده
+ سریالی که آقای دخترباز توش بازی کرده بودو از دست دادم. این هفته حتما میبینمش
+ تا روی ماهتتتو نمی بینــــــــــــــــــــــــــــــــــه .......... دل رنگ ِ شادی رو نمی بیـــــنه
+یه بار یه نگاه اینور بنداز، ننداختی هم ننداختی. 18 سال که گذشت مابقیش هم میگذره. خودم میمونم و خودم. I will survive
۱/۱۸/۱۳۸۹
Emmy Rossum
SLOW me down
Emmy Rossum
۱/۱۷/۱۳۸۹
گلومی ساندی
اما خوشحالشون نمیکنه
فک کردن به روزهای تلخ برای خودت ناراحتت میکنه اما تجربه ای بهت نمیده
گاهی وقتا فکرای غمی خراب میشن رو سرو کولت، رو شونه هات، تو مخت
اما کاری نمیتونی بکنی
خدا کنه اون موقع یهو بتونی خودتو بکشی بیرون از مرداب وگرنه غرق میشی و همه چیزو می بری با خودت
+ من ناگهانی یهو خودمو کشیدم بیرون، مرسی که تو هم فهمیدی و باهام اومدی بیرون. موچکرم
+ زندگی هر روزش یه رنگی داره و یه آهنگی. گلومی ساندی (gloomy sunday) ما هم رسید و گذشت ...
+ گلومی ساندی کپی شده از روی خود فیلم با گلومی ساندی ضبط شده تو استودیو واسه آلبوم چه فرقی داره؟ غمگین تره
۱/۱۵/۱۳۸۹
بشنوید - Goran Karan
من تنها یک موزیک لیسنر (music listener) هستم.
Goran Karan
stay with me
این آهنگ رو می تونین از beemp3.com دریافت کنید.
۱/۰۶/۱۳۸۹
۱/۰۳/۱۳۸۹
۱۲/۲۹/۱۳۸۸
- او نمیداند شیرینی همانی نیست که می خواهد
+ او زمین می خورد
- بگذار تا دوباره برخیزد و دوباره فکر کند، اینک آیا اندیشه های خام، او را به کدامین سوی رهنمون اند؟
+ او مردی است از تبار عشق، او عاشقی میکند با سایه ها، او دمادم در میان فرسنگ ها خاطره، عشق بازی میکند
- خسته است
+ بگذار تا که بخوابد
پ.ن : نمایشی که هیچوقت اجرا نمی شود
۱۲/۲۸/۱۳۸۸
La Canzone Dei Vecchi Amanti
Certo ci fu qualche tempesta
anni d'amore alla follia.
Mille volte tu dicesti basta
mille volte io me ne andai via.
Ed ogni mobile ricorda
in questa stanza senza culla
i lampi dei vecchi contrasti
non c'era più una cosa giusta
avevi perso il tuo calore
ed io la febbre di conquista.
Mio amore mio dolce meraviglioso amore
dall'alba chiara finché il giorno muore
ti amo ancora sai ti amo.
So tutto delle tue magie
e tu della mia intimità
sapevo delle tue bugie
tu delle mie tristi viltà.
So che hai avuto degli amanti
bisogna pur passare il tempo
bisogna pur che il corpo esulti
ma c'é voluto del talento
per riuscire ad invecchiare senza diventare adulti.
Mio amore mio dolce mio meraviglioso amore
dall'alba chiara finché il giorno muore
ti amo ancora sai ti amo.
Il tempo passa e ci scoraggia
tormenti sulla nostra via
ma dimmi c'é peggior insidia
che amarsi con monotonia.
Adesso piangi molto dopo
io mi dispero con ritardo
non abbiamo più misteri
si lascia meno fare al caso
scendiamo a patti con la terra
però é la stessa dolce guerra.
Mon amour
mon doux, mon tendre, mon merveilleux amour
de l'aube claire jusqu'à la fin du jour
دانلود کنید
۱۲/۱۴/۱۳۸۸
۱۲/۰۷/۱۳۸۸
باید فرهادو گوش بدم که بگه : آخ اگه بارون بزنه ... آخ اگه بارون بزنه .....
خونه ساکت و آرومه ، همه خوابن، رویای عروسیه فردا رو میبینن
اما من بیدارم
به صدای بارون رو شیشه های خونه گوش میدم
ذهنم خالیه
فقط دوست دارم بنویسم
و مینویسم
دلم چای داغ می خواد
خونه تاریکه
بارون میاد
دلم گرفته
پ.ن : آخ اگه بارون بزنه ...
۱۲/۰۵/۱۳۸۸
به نام پدر
خوشحالم و ...
حالا که سالهاست که نیست
حالا که باید باشه و نیست
حالا که دختر کوچولوش 2-3 روزه دیگه میره خونه خودش تا زندگیشو شروع کنه، تنها بدون ما
حالا که من آشفته ام
حالا ...
اما نیست
ناخودآگاه من جستجو میکنه و طلب میکنه بودن تورو
اما نیستی
امسال 18 ساله که نیستی
گذشت و ما هم گذشتیم و الان شدیم این
خدا کنه روحت راضی باشه
تو نبودی و من هم نفهمیدمت، اسمتو، حستو، وجودتو، قدرت حضورتو ...
فقط تمنای بودن تو بوده که با من بوده این همه سال و من دم نزدم
اما الان میگم
که کاش بودی
کاش بودی و من بخاطر وجودت حاضر بودم هر کاری بکنم
...
جز این حسرت، چه دارم از تو؟
کاش بودی
۱۱/۲۶/۱۳۸۸
۱۱/۲۵/۱۳۸۸
۱۱/۲۱/۱۳۸۸
۱۱/۱۴/۱۳۸۸
۱۱/۰۶/۱۳۸۸
۱۰/۳۰/۱۳۸۸
۱۰/۲۴/۱۳۸۸
۱۰/۲۰/۱۳۸۸
سادگی
خدا میدونه که چقد دوست دارم ساده باشم و همه این سادگیها رو تو زندگیم ببینم . خدا میدونه که چقد دوست دارم سادگی و آرامش تو زندگیم جریان داشته باشه. خدا میدونه. اما خب ...؟؟؟؟ کی میدونه؟
نمی خوام بگم خیلی پیچیده شدم، خیلی سخت و عجیب شدم اما دوست دارم سادگی و آرامش بیشتری تو زندگیم باشه.
------------------------------
پ.ن : همین الان که اینارو نوشتم کلی استرس دارم که چرا اونی که می خوام بگم رو ننوشتم. همین میشه عدم سادگی
۱۰/۱۷/۱۳۸۸
یاد روزهای خوش دلواپسی بخیر
یاد روزهای تلخ ناراحتی هم بخیر
یاد روزهای ... راستی اسم اون روزها چی بود؟
یادم نمیاد ..........
---------------------------------------
پ.ن : گاهی اوقات یاد خاطرات قدیم که میافتم افسوس می خورم ... افسوس اینکه چرا یه آدم توی یه سیکل اشتباه می افته و اونو هی تکرار میکنه؟
واقعا چرا؟
پ.ن : گاهی اوقات احساس میکنم که از گذشته یه درسایی گرفتم اما باز پیش میاد لحظه هایی که میبینم من یه دانش اموز تنبلم که هیچی یاد نگرفتم
پ.ن : و آخرین گاهی اوقات من اینکه گاهی وقتا دلم می خواد تا آخر دنیا پیشت بمونم گاهی هم دوست ندارم حتی صداتو بشنوم