این روزها را به یاد می سپارم
این روزهای هم زشت و هم زیبا
انگار تاریخ همان تاریخ است
همان تکرار
همان ....
این روزها را به خاطر می سپارم که مردمم، خودم می ترسیم
این روزها را که ذلهره لحظه به لحظه در جانمام است را به یاد می سپارم
این خاطرات را جایی خواهم نوشت تا به آیندگان بسپارم شاید باز تاریخ این ملک تکرار نشود
شاید سرنوشتی جدید بر سر راه این خاک قرار گیرد
این روزها را به یاد می سپارم چه با خوشی و چه با ناخوشی
این روزها که هم سن و سالهای من میمیرند
این روزها که مادرم در تنهایی خود خون گریه میکند
این روزها که خواهرم از اوج نفرت درون خود گریه میکند
این روزها که من، .... ، این روزها که من می گریم
این روزها نیز مرا، مادرم را، خواهرم را، برادرم را به یاد خواهند سپرد
همه ما همدیگر را به یاد خواهیم سپرد
روزگار غریبی است ...
۱۰/۰۹/۱۳۸۸
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر